پوسیده فریادِ
ترکیده لبِ بی پناه پرندۀ مهاجر!
گورستان سردِ چشم ات را دیده ای؟!
- سبزشاخِ که خنده ای زرد پوشید.
- کنچشککتخمِ که در دل ارتفاع دفن شد.
- وسوسه ای مترسک های دامانت
جرعه
جرعه
قتل عام
سنگ نیلگون فلاخن مژگنت بود.
گورستان سرد چشم ات را دیده ای؟!
...
ترکیده لبِ بی پناه پرندۀ مهاجر!
گورستان سردِ چشم ات را دیده ای؟!
- سبزشاخِ که خنده ای زرد پوشید.
- کنچشککتخمِ که در دل ارتفاع دفن شد.
- وسوسه ای مترسک های دامانت
جرعه
جرعه
قتل عام
سنگ نیلگون فلاخن مژگنت بود.
گورستان سرد چشم ات را دیده ای؟!
...
۱ نظر:
سلام ودرود دوست عزیز!
شعرت خیلی زیباست؛اما متاسفانه کمی نا امید کننده است و یا این که من به معنیش خوب پی نبردم.درست است که ما خیلی زجر دیده هستیم؛اما نیاز به دلداری و افکار مثبت دادن به هم داریم
موفق باشید
ارسال یک نظر